بی خوابی دخملم
دیروز دختر خاله هام شیرین و نسرین اومدن خونمون و نزدیک دو ساعتی مهمونمون بودن و دوتا نی نی ناز داشتن اولش که اومدن پرنیا خواب بود و تو همش میخواستی بیدارش کنی رفتی بغلش وکلی نازش کردی یهو دیدی پستونک داره همش دولا میشدی تا پستونک پرنیا رو بخوری تا اینکه من پستونک خودت رو اوردم ولی بازم دوست داشتی پستونک پرنیا رو بخوریبلا خره قایمش کردیم کلی با بچه ها بازی کردی شب خونه مامانی رفتیم وساعت 12 شب اومدیم خونه و شما تو راه خوابت برد خیلی اروم لباست رو عوض کردم ولی بیدار شدی دیگه خوابت نمیبرد بعد از کلی کلنجار خوابیدی ساعت 4 صبح بیدار شدی و اصلا خوابت نمیاومد من خیلی خوابم...
نویسنده :
مامی نرگس
13:28